تنهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

3نفر هستند که بدون هیچ چشمداشت و منتی و فقط به خاطر خودت خواسته هایت را بر طرف میکنند، پدر و مادرت و نفر سومی که خودت پیدایش میکنی، مواظب باش که از دستش ندهی و بدان که تو هم برای او نفر سوم خواهی بود

آنچه من از خدا خواستم!

من نیرو خواستم و خدا مشکلاتی سر راهم قرار داد تا قوی شوم .
من دانش خواستم و خدا مسائلی برای حل کردن به من داد .
من سعادت و ترقی خواستم و خداوند به من قدرت تفکر و زور بازو داد تا کار کنم .
من شهامت خواستم و خداوند موانعی بر سر راهم قرار داد تا آنها را از میان بردارم .
من انگیزه خواستم و خداوند کسانی را به من نشان داد که نیازمند کمک بودند.
من محبت خواستم و خداوند به من فرصت داد تا به دیگران محبت کنم .
من به آنچه می خواستم نرسیدم .....اما انچه نیاز داشتم به من داده شد.
نترس با مشکلات مبارزه کن و بدان که می توانی بر آنها غلبه کنی.

[ چهار شنبه 26 / 2 / 1390 ] [ 13:13 ] [ elnaz ] [ ]

امیدوارم از این چند کلمه لذت ببرید

 

سازنده ترين کلمه((گذشت)) است...آن را تمرين کن.

پرمعنی ترين کلمه((ما)) است...آن را به کار بر.

عميق ترين کلمه((عشق)) است...به آن ارج بده.

بی رحم ترين کلمه(( تنفر)) است...با آن بازی نکن.

خودخواهانه ترين کلمه((من)) است...از آن حذر کن.

نا پايدارترين کلمه((خشم)) است...آن را فرو بر.

بازدارنده ترين کلمه((ترس)) است...با آن مقابله کن.

با نشاط ترين کلمه ((کار)) است...به آن بپرداز.

پوچ ترين کلمه((طمع)) است...آن را بکش.

سازنده ترين کلمه((صبر)) است...برای داشتنش دعا کن.

روشن ترين کلمه((اميد)) است...به آن اميدوار باش.

ضعيف ترين کلمه((حسرت)) است...آن را نخور.

تواناترين کلمه((دانش)) است...آن را فرا گير

 

 

. محکم ترين کلمه ((پشتکار)) است...آن را داشته باش.

 

سمی ترين کلمه((شانس)) است...به اميد آن نباش.

لطيف ترين کلمه((لبخند)) است...آن را حفظ کن.

ضروری ترين کلمه((تفاهم)) است...آن را ايجاد کن

. سالم ترين کلمه((سلامتی)) است...به آن اهميت بده.

اصلی ترين کلمه((اعتماد)) است...به آن اعتماد کن.

دوستانه ترين کلمه((رفاقت)) است...از آن سو استفاده نکن.

زيباترين کلمه((راستی)) است...با آن روراست باش.

زشت ترين کلمه((تمسخر)) است... دوست داری با تو چنين شود؟؟

موقر ترين کلمه((احترام)) است...برايش ارزش قايل شو.

آرامترين کلمه((آرامش)) است...به آن برس.

عاقلانه ترين کلمه((احتياط )) است...حواست را جمع کن

. دست و پا گير ترين کلمه((محدوديت)) است...اجازه نده مانع پيشرفتت شود.

سخت ترين کلمه ((غير ممکن)) است...وجود ندارد.

مخرب ترين کلمه((شتابزدگی)) است...مواظب پلهای پشت سرت باش.

تاريک ترين کلمه((نادانی)) است...آن را با نور علم روشن کن.

کشنده ترين کلمه((اضطراب)) است...آن را ناديده بگير.

صبور ترين کلمه((انتظار)) است...منتظرش بمان.

با ارزش ترين کلمه((بخشش)) است...سعی خود را بکن.

قشنگ ترين کلمه((خوشرويی)) است...راز زيبايی در آن نهفته است.

رسا ترين کلمه((وفاداری)) است...بدان که جمع هميشه بهتر از يک فرد بودن است.

محرک ترين کلمه((هدفمندی)) است...زندگی بدون آن پوچ است.

و هدفمند ترين کلمه((موفقيت)) است...پس پيش به سوی آن.

[ چهار شنبه 26 / 2 / 1390 ] [ 13:11 ] [ elnaz ] [ ]

شما ارزشمند هستید


یک سخنران مشهور سخنانش  را با در دست گرفتن مقداری پول  شروع کرد

او پرسید چه کسی این بیست هزار تومان را می خواهد؟

دست ها بالا رفت.او گفت:من این بیست هزار تومان را را به یکی از شما می دهم

اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.

او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟

باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟

او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد

بعد آنها را برداشت و گفت:

مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟

بازهم دستها بالا بودند

سپس گفت:

هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید

چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.

اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم

و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .

و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم

اما شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید.

کثیف یا تمیز،مچاله یا چین دار,گناهکار و یا پاک

شما هنوز برای خداوند مهربانی که  که شما را دوست دارد بسیار ارزشمند هستید.

ارزشمند هستید تا جایی که خداوند می خواهد با شما گفتگو کند می خواهد با شما رابطه داشته باشد  به خاطر همین می فرماید :شما هرکسی  هستی کثیف یا تمیز،مچاله یا چین دار,گناهکار و یا پاک:


**إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِی (طه 14)**


به یقین این منم خداى یكتا كه جز من معبودى نیست، پس مرا پرستش كن و نماز را به یاد من برپا دار
[ یک شنبه 23 / 2 / 1390 ] [ 12:36 ] [ elnaz ] [ ]

رنج رن

زن عشق می کارد وکینه درو می کند
ديه اش نصف ديه توست.
و مجازات زنايش با تو برابر.
مي تواند تنها يک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستي.
براي ازدواجش – در هر سني – اجازه ولي لازم است
 و تو هر زمان بخواهي – به لطف قانونگزار مي تواني ازدواج کني.
در محبسي به نام بکارت زنداني است و تو ....
او کتک مي خورد و تو محاکمه نمي شوي.
او مي زايد و تو براي نوزادش نام انتخاب مي کني.
او درد مي کشد و تو نگراني که کودک دختر نباشد.
او بيخوابي مي کشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني.
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند : (نام پدر ؟)
و هر روز :
او
 متولد مي شود ،
 عاشق مي شود ،
 مادر مي شود ،
 پير مي شود و بعد مي ميرد.
و قرنهاست که او :
عشق مي کارد و کينه درو مي کند.
چرا که :
در چين و شيارهاي صورت مردش به جاي گذشت زمان ،
جواني برباد رفته اش را مي بيند.
و در قدمهاي لرزان مردش ،
گامهاي شتاب زده جواني براي رفتن.
و دردهاي منقطع قلب مرد ،
سينه اي را به ياد او مي آورد که تهي از دل بوده.
و پيري مرد ،
رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده مي کند.
و اينها همه
کينه است که کاشته مي شود در قلب مالامال از درد او...

و اين، رنج است.

[ شنبه 6 / 2 / 1390 ] [ 20:42 ] [ elnaz ] [ ]

و خدا گفت...

و خدا گفت من همه جا با شما بوده و هستم و خواهم بود. حتی در جهنم نیز شما را تنها نخواهم گذاشت و همراه با من وارد آنجا شده و من هستم که شما را از آنجا عبور می دهم. جایی بس وحشتناک که نه زمان در آن وجود دارد و نه مکانی محسوب می شود. هرچند که شما آنجا را مکان می پندارید. همانگونه که به علت عدم وجود زمان آن را جاویدان نیز می انگارید. تنها چیزی که وجود دارد آتشی است از جنس آگاهی، که این آتش برای شما تلخ و برای من شیرین است. زیرا به کمک این آتش است که حایل بین من و شما، که همان حجاب ناشی از گناهان شما بوده است سوزانیده شده و پس از آن ما به یکدیگر رسیده و بعد از پیمان نخست، بار دیگر شما را باز می یابم تا برای آزمایش آخر، این بار همه قدرت خود را در اختیار شما بگذارم.

 

اینک ما به هم رسیده ایم . چیزی که ظاهرا منتظرش بودید و وصالی که طلبش را داشتید. اما نه به اندازهای که من مشتاق بودم. شما من را بخشنده می دانید، ولیکن اصلا حد آن  را نمی دانید و از آن صرفا تصوری مبهم دارید ولیکن میزان این بخشندگی من را پس از وصال خواهید فهمید. وقتی که همه قدرت خود را به شما ببخشم. فقط در آنجاست که مفهوم بخشنده و مهربان را خواهید فهمید.

حالا من هستم و شما، و با داشتن همه قدرت من و احساس بی نیازی، آیا باز هم طالب من خواهید بود؟

من برای رسیدن به شما مرگ و جهنم را خلق کردم تا نشانی بر رحیم بودن من باشد و نشانی بر قدرت خلاقیتی که ناشی از شوق رسیدن به شما بوده است و شما نا آگاه و بی خبر از آن هر لحظه در آه و ناله و فریاد و طغیان نسبت به من قرارداشته اید!

مرگ و جهنم همچون داروهای تلخی هستند که مادری با دلسوزی تمام به طفل خود به زور می خوراند تا او را درمان کند ولی خود بیش از طفلش تلخی دارو را می چشد و طفل بی خبر از همه جا و بدون اطلاع از عشق مادر گریان و نالان است، از اینکه چرا چنین خشونتی نسبت به او اعمال می شود.

بدون مرگ و جهنم ما هرگز به یکدیگر نمی رسیدیم، و حداقل من عاشقی ناکام باقی می ماندم و شما در نیازمندی ابدی! ولیکن شما بعد از این وصال همین که مطمئن شدید که عاشق “ســیــنـــه” چاک کاملا در اختیار شماست و شما سوار بر اریکه قدرت او می توانید یکه تازی کنید و جانشین او گشته اید، با او چه می کنید؟

من رحمان بودم تا بتوانم بازیگوشی ها و بی اعتناییهای معشوقم را نظاره کنم و باز هم دنبال او باشم و سایه رحمانیت خود را بر سر او بگسترانم. در عوض شما، نمیدانید که با من چه کرده اید!!!

ای کاش من نیز می توانستم مانند شما شکایت های خود را بجایی ببرم!!!

اما از این بابت ناراضی نیستم، زیرا که من هم شما را دارم و می دانم که بالاخره از یکدیگر راضی خواهیم شد.

آری من به شما می رسم و همه چیزخود را به پای معشوق خود تقدیم می کنم و در آن صورت آنجا بهشت شما خواهد بود. نه آن بهشت روز نخست که بهشت نا آگاهی بود، بلکه در جایی که بهشت آگاهی است… بهشتهایی که شما آنها را بر اساس آگاهیها، دانسته ها و میل و سلیقه های خود بنا خواهید کرد و پس از کسب این تجربه می فهمید که همه چیزعاشق شما، در اختیار شماست و می توانید با قدرتی که در اختیار دارید جهان ها خلق نموده و بر ابعادی سایه بگسترانید که هرگز تصورش را نداشتید. و به زودی یقیین حاصل می کنید که شما خدا هستید.

آن زمان که شما خدا شدید، می خواهید بدانید که با من چه خواهید کرد؟ شاید اگر همه داستان را بدانید برای من عاشق گریه کنید!!!

برای مظلومیت من،

هرچند که ممکن است از نظر شما گفتن مظلوم در مورد من درست نباشد!

برخی از شما پس از کسب اطمینان از خدا بودن خود و احساس بی نیازی نسبت به من، خواهید گفت که حالا که خدا هستیم و بی نیاز به او چرا برای خود خدایی نکنیم؟

وفقط عده اندکی خواهند بود که خدایی در وحدت را انتخاب کرده و بسوی من آمده و با من یکی خواهند شد.

بله خدای در وحدت و خدای در کثرت!

خدای در وحدت و خدای در کثرت، آخرین آزمایش است و شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟

شاید بگویید که برای اتخاذ چنین تصمیمی وقت بسیار باقی است. بله هست اما ،شما امروز همان کاری را انجام میدهید که دیروز مقدمه اش را چیده اید، و امروز نیز مقدمه کارهای فردا را تدارک می بینید و احتمال دارد فردا همان کاری را انجام می دهید که امروز انجام می دهید.

پس همین امروز مرا دریابید، تا حرکت شما کسب آگاهی و تمرینی برای فرداها باشد. جایی در لامکان و لازمان ،تا شما حتما مرا انتخاب کنید، خدای در وحدت را و خدایی را که عاشق شماست.

مرا دریابید

[ یک شنبه 2 / 2 / 1390 ] [ 7:14 ] [ elnaz ] [ ]

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست دارم

 

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم

 

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم

تو دعوت کن مرا با خود به اشکی،

یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت

که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم،

تویی والاترین مهمان دنیایم که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت

وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تورا از درگهم راندم؟ که میترساندت از من؟

رها کن آن خدای دور؟! آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت. خالقت. اینک صدایم کن مرا. با قطره ی اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را.

با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟

بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن.

بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان.

رهایت من نخواهم کرد.

[ یک شنبه 2 / 2 / 1390 ] [ 7:13 ] [ elnaz ] [ ]

فرشته این به نام .....

کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید ؛ اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد : از میان تعداد بسیاری از فرشتگان ، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد. اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه. اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد فرشته تو برایت آواز خواهد خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.) کودک ادامه داد: من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم) خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو، زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی. کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ، چه کنم؟ اما خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت فرشته ات دستهایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی) کودک سرش را برگرداند و پرسید : شنیده ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می کنند چه کسی از من محافظت خواهد کرد. فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم، ناراحت خواهم بود خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت؛ گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود. در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد . کودک می دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند . او به آرامی یه سوال دیگر از خداوند پرسید : خدایا! اگر من باید همین حالا بروم، لطفاً نام فرشته ام را به من بگویید. خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد : نام فرشته ات اهمیتی ندارد به راحتی می توانی او را مادر صدا کنی تقدیم به مامان مهربونم به خاطر تمام محبتهای بیکرانش ،بوسه به دستان پر مهرش

[ پنج شنبه 1 / 2 / 1390 ] [ 19:54 ] [ elnaz ] [ ]

چند جمله با خدا

 

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم …

گفتی: فانی قریب

     .:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.

 

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش می‌شد بهت نزدیک بشم …

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

     .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.

 

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم

     .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

 

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی …

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه

     .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

 

گفتم: با این همه گناه… آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده

     .:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

 

گفتم: دیگه روی توبه ندارم …

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب

     .:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.

 

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

     .:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.

 

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله

     .:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

 

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! …  توبه می‌کنم

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

     .:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

 

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده

     .:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

 

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم

من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش

بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن .

خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::

[ پنج شنبه 1 / 2 / 1390 ] [ 19:51 ] [ elnaz ] [ ]