تنهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

3نفر هستند که بدون هیچ چشمداشت و منتی و فقط به خاطر خودت خواسته هایت را بر طرف میکنند، پدر و مادرت و نفر سومی که خودت پیدایش میکنی، مواظب باش که از دستش ندهی و بدان که تو هم برای او نفر سوم خواهی بود

لالایی

 

گنجشک ناز و زیبا
که می پری اون بالا
بال و پرت به رنگ خاک
دلت مهربون و پاک
به من بگو وقتی که پر کشیدی
بابام رو تو ندیدی
- دیدمش از اینجا رفت
اون بالا بالاها رفت
پیش ستاره ها رفت
یواش و بی صدا رفت
- ستاره آی ستاره
پولک ابر پاره
خاموشی یا می تابی؟
بیداری یا که خوابی؟
به من بگو وقتی که خواب نبودی
بابام رو تو ندیدی
- دیدمش از اینجا رفت
اون بالا بالاها رفت
از اون طرف از اون راه
رفته به خونه ماه
- ماه سفید تنها
که هستی پشت ابرا
نقره نشون کهکشون
چراغ سقف آسمون
به من بگو وقتی که نور پاشیدی
بابام رو تو ندیدی
- همین جا پیش من بود
نموند و رفت زود زود
اون بالا بالاها رفت
بابات پیش خدا رفت
- خدا که مهربونه
پیش بابام می مونه
گریه نمی کنم من
که شاد نباشه دشمن
[ دو شنبه 26 / 1 / 1391 ] [ 12:24 ] [ elnaz ] [ ]

عشق

 

عشق گاهی هم خجالت می کشد
دستمال تر به پیشانی عالم می کشد

عشق گاهی ناقه ی اندیشه ها را پی کند
هفت منزل را تا رسیدن بی صبوری طی کند

عشق گاهی هم نجاتت می دهد
سیب در دستی و صاحبخانه راهت می دهد

عشق گاهی در عصا پنهان شود
گاه بر آتش گلستان می شود



عشق گاه رود را خواهد شکافت
فتنه ی نمرودیان زو رنگ باخت

عشق گاهی خارج از ادراک هاست
طعنه ی لولاک بر افلاک هاست

عشق گاهی استخوانی در گلوست
زخم مسماریست در پهلوی دوست

عشق گاهی ذکر محبوب است بر نی های تیز
گاه در چشمان مشکی اشک ریز

عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند
گاه میل لیلی اش با جام مجنون می کند



عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای
حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای

عشق گاهی موج دریا می شود
گاه با ساحل هم آوا می شود

عشق گاهی چاه را منزل کند
یوسفین دل را مطاع دل کند

عشق گاهی هم به خون آغشته شد
با شقایق ها نشست و هم نشین لاله شد


عشق گاهی در فنا معنا شود
واژگان دفتر کشف و تمناها شود
عشق را گو هرچه می خواهد شود
با تو اما عشق پیدا می شود
بی تو اما عشق کی معنا شود؟

ادامه مطلب
[ یک شنبه 25 / 1 / 1391 ] [ 20:36 ] [ elnaz ] [ ]

کارت پستال

[ جمعه 9 / 1 / 1391 ] [ 15:54 ] [ elnaz ] [ ]

جملات زیبا

 

 

۱: دو بیگانه هم درد از خویش بی درد یا نا هم درد با هم خویشاوندترند .

2:انسان نقطه ای است میان دو بی نهایت: بی نهایت لجن بی نهایت فرشته

3:آن گاه که تقدیر واقع نگردید از تدبیر نیز کاری ساخته نیست.

4:مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.

5:زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.

6:برای این که قومی خوب سواری بدهد باید احساس انسان بودن از او گرفته شود.

7:جامعه دو طبقه دارد: 1:طبقه ای که می خورد و کار نمی کند 2:طبقه ای که کار می کند و نمی خورد.

8:انسان به میزان برخورداری هایی که در زندگی دارد انسان نیست بلکه به اندازه نیازهایی که در خود احساس می کند انسان است.

9:تمام بدبختی های آدم مال این دو کلمه است یکی داشتن و یکی خواستن

10:چاپلوسی یونجه لطیفی است برای درازگوشان دمبه دار خوشحال

11:کیست که تنها آروزی همیشگی اش در این جهان این باشد که تنها چیزی را که از این جهان آرزو می کند از دست بدهد؟

12:آن ها که از در می آیند و می روند چهارپایان نجیب و ساکت تاریخ اند حادثه ها را تنها کسانی در زندگی آدمی آفریده اند که از پنجره ها بیرون جسته اند و... یا به درون پریده اند.

13:این سه راهی است که در پیش پای هر انسانی گشوده است: پلیدی پاکی پوچی

14:حوادث انسان های بزرگ را متعالی و آدم های کوچک را متلاشی می کند.

 

[ چهار شنبه 7 / 1 / 1391 ] [ 14:49 ] [ elnaz ] [ ]

سال نو..................

 

نه هوای تازه و نه لباس نو می خوام

هفت سین من تویی

من فقط تو رو می خوام

دلم امشب از خدا جز تو هیچی نمی خواد

 .

 .

.

.

.

.

سال نو یعنی تو

وقتی از در تو میای

نذر کردم امشب

سفره چیدم که بیای...


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 3 / 1 / 1391 ] [ 20:39 ] [ elnaz ] [ ]